همه مبهوت وهمه محونمازش بودند....
افق روز نوزدهم ماه رمضان غرق به خون گشت.
خورشید پرتلالوی آسمان ولایت، اولین ولی امر مومنین “علی علیه السلام” با چهره ی خونین سر به سجاده عشق نهاد و آه از نهاد افلاکیان برآمد گویی قَدرش تنها میان آنها شناخته شده بود.
فرمود: فُزتُ و رب الکعبه و چه خشنود بود که به آرزوی دیرین خود رسید و سبکبار از میان دنیایی از نیرنگ و دروغ رخت بر می بندد و به دیدار معشوق خویش نائل می آید.
علی مرتضی بسان میزان شریعت و ترازوی طریقت است و پیکره ی ارزشها و پهنه ی فضائل و نماد مهر و محبت و عشق و شفقت و ایثار و منزلت به شمار می آید.
و عشق به او برابر با عشق به همه ی خوبیها و خیرهاست و کین به او معادل تمامی تباهی ها و بزهکاری هاست.
علی علیه السلام تَجلّی برگزیدن سرای باقی در خاکدان فانی و صورت مُجَسم ارزشهای الهی و إلهیت ارزش مدار و مُدارا ناپذیری با هر خداگریزی و دنیا گرایی است .
دنیا در نگاه او به حقیقت از ماده ی دُنُو و پستی گرفته شده و از همین رو آن را بسان زنی سه طلاقه می پندارد که دیگر بازگشتی در آن نیست.
سخن از فضایل او نه کار من و دیگر آدمیان و نه کروبیان و آسمانیانی است که جز خیر نمی شناسند و جز خوبی نچشیده اند، و از همین روست که شب ریخته شدن خون خوبی و عروج جان جانان، شب قدری شناخته می شود که به قدر ارادت به او، پاداش دهند.
مناجات حضرت امیرالمومنین علیه السلام
از سر شانه ی در حال نماز سحرش
چقدر بال ملک ریخته تا دور و برش
او بزرگ است و در این خاک نمی گیرد جا
آسمان است و رسیده است زمان سفرش…
دخترش نیز یقین داشت شب آخر اوست
کاسه ی آب نپاشید اگر پشت سرش
همه مبهوت و همه محو نمازش بودند
کاش این منبر و محراب نمی زد نظرش
این طرف دست توسل به عبایش که بمان
آن طرف حضرت صدیقه بود منتظرش
علی اکبر لطیفیان
اعظم زاهدی