سلام برمحرم
سلام من به محرم به ماه دلبر زینب
به اشک سینه زنانش زنزد مادر زینب
سلام من به محرم به حال خسته زینب
به بی نهایت داغ دل شکسته زینب
سلام من به محرم به آنکه صاحب آن است
به کاروان بهاری که در مسیر خزان است
سلام من به محرم به غصه و غـم مهدی
به چشم کاسه ی خون و به شال ماتم مهدی
سلام من به محرم به خیمه های قشنگش
به اشک مهدی زهرا و به غصه دل تنگش
سـلام من به محرم به کربلا و جلالش
به لحظه های پرازحزنِ و غرق درد و ملامش
سلام من به محرم به پرچم غم زهرا
به گیسوان سپید و به قامت خم زهرا
سلام من به محرم به تشنگی عجیبش
به بوی سیب و زمینِ غم و حسین غریبش
سلام من به محرم به ماه تشنگی دل
به آن سه ساله محزون نشسته در درل محمل
سلام من به محرم به دست و با زوی قاسم
به شوق شهد شهادت حنای گیسوی قاسم
سلام من به حسین و به زخم سینهى قاسم
که شد فداى عمویش به حجله در برهاشم
سلام من به محرم به گاهواره ی اصغر
به اشک خجلت شاه و گــوی پاره ی اصغر
سلام من به حسین و گلوى پاره اصغر
به فرق غرقه به خون على اکبر و جعفر
سلام من به محرم به قد و قامت اکبر
به کام خشک اذان گوی زیر نیزه و خنجر
سلام من به محرم به دست ومشک ابوالفضل
به نا امیدی سقا به سوز اشک ابوالفضل
سلام من به حسین و به سوز و اشک ابوالفضل
بر آن دو دست بریده به فرق و مشک ابوالفضل
سلام من به محرم که برتر از رمضان است
همه شبش شب قدر و فضیلتش به از آن است
سلام من به حسین و به آن همه گل پرپر
که کرده اند همه جان را نثار ابن پیمبر
سلام من به محرم به اضـطراب سکـینه
به آن ملیکه که رویش ندیده چشم مدینه
سلام من به محرم به عاشقی زهـیرش
به باز گشتن حُر و عروج ختم به خیرش
سلام من به محرم به مسلم و به حبیبش
به رو سپیدی جوُن و به بوی عطر عجیبش
سلام من به محرم به زنگ محمل زینب
به پاره پاره تن بی سر مقابل زینب
سلام من به محرم به شور و حال عیانش
سلام من به حسین و به اشک سینه زنانش