جریان عجیب!
20 اردیبهشت 1397 توسط سودابه اسماعيلي
پس از وفات امام صادق علیه السلام ابوبصیر آمد تا به امّ حمیده تسلیتی عرض کند امّ حمیده گریست.ابوبصیرهم که نابینابود گریست.بعدامّحمیده به ابو بصیر گفت: ابوبصیر! نبودی ولحظه آخرامام راندیدی جریان عجیبی رخ داد.امام دریک حالی فرورفت که تقریباًحال غشوه ای بود.بعد چشمهایش را باز کرد وفرمود: تمام خویشان نزدیک مرابگویید بالی سر من حاضر شوند.ماامرامام رااطاعت وهمه رادعوت کردیم.وقتی همه جمع شدند،امام در همین حالات که لحظات آخر عمرشان راطی می کردیک مرتبه چشمش را باز کرد ،روکردبه جمعیّت وهمین یک جمله را گفت: اِنَّ شَفَاعَتَنَالاتَنالُ مَستَخفِّاَبِالصَّلاةِ؛ هرگزشفاعت مابه مردمی که نماز را سبک بشمارد نخواهد رسید.این راگفت وجان به جان آفرین تسلیم کرد.
مرتضی مطهری،آزادی معنوی ،تهران،صدرا،چاپ سی وهفتم،۱۳۸۶،ص۸۸.