آقا شماخیر می بینید !!!!!
آقا شما خیر می بینید!اگر در زندگی علمای بزرگ و وارسته کمی دقت کنیم به برخی از رموز موفقیت آنها پی خواهیم برد.اگر چه سعی و تلاش و کوشش لازمه کار طلبگی است حتی برای کسانی که می خواهند به جایی برسند اما این فقط کافی نیست.رعایت برخی از نکات در زندگی روزمره اثرات خاصی دارد که انسان را برای رسیدن به هدف مهیا می کند. نکته های برجسته ای که هر کدام دنیایی است از خودسازی و مقابله با نفس.احترام استادشبى در جلسه درس ، عارف وارسته میرزا مهدى الهى قمشه اى به آیت الله حسن زاده فرمود: آقا شما خیر مى بینید. ایشان عرض كردند الهى آمین اما جنابعالى از كجا این بشارت را به این كمترین مى فرمایید،
فرمودند: از بس كه شما را نسبت به اساتیدت متواضع مى بینم .طى این مرحله بى همرهى خضر مكن ظلمات است بترس از خطر گمراهىاحترام طلابطلبه اى فوت كرد بعد از مرگ ، او را در عالم خواب دیدند و پرسیدند چه خبر از آن عالم ؟ طلبه گفت : وقتى مرا دفن كردید نكیر و منكر براى سوال و جواب آمدند، ناگهان حضرت امیر المومنین على (علیه السلام) وارد شدند و با تندى به آن دو فرمودند، بروید مگر نگفتم متعرض طلاب نشوید.شكر نعمت ، نعمت افزون كند كفر نعمت ، نعمت از كف بیرون كندحلم علماروزى آیت الله العظمى حاج شیخ جعفر كاشف (ره) در نماز جماعت ، وقتى كه در سجاده نماز نشسته بودند سیدى آمد و
گفت از وجوهاتى كه نزد شماست قدرى به من كمك كنید،شیخ فرمودند: فعلا چیزى ندارم آن سید عصبانى شد و آب دهانش را به صورت آقا انداخت شیخ هیچ نفرمود بلند شد و رو به جمعیت كرده و فرمودند:هر كس محاسن شیخ را دوست دارد به این سید كمك كند سپس خودشان در میان صفها گشتند و پول جمع كردند و اتفاقا پول زیادى جمع شد و همه را به سید دادند.عبادت به جز خدمت خلق نیست به تسبیح و سجاده و
دلق نیستتیغ حلم از تیغ آهن تیزتر بل ز صد لشكر خلف انگیزتبسم اللهدر زمان شیخ مرتضى انصارى طلبه اى درس را نمى فهمید، توسلى پیدا كرد شب در خواب به او گفتند بگو: بسم الله الرحمن الرحیم صبح وقتى به درس شیخ انصارى (رحمه الله) رفت درس را خوب فهمید حتى به شیخ اشكال هم مى كرد و مانع درس دادن مى شد، ناگهان شیخ به او فرمود: ببین آقا، آن كسى كه در گوش تو بسم الله گفته در گوش من (( ولاالضالین )) خوانده است و آن شاگرد دیگر ساكت شد و به عظمت شیخ پى برد.با مدعى نگویید اسرار عشق و مستى بگذار تا بمیرد در عین خود پرستىهمت بلندروزى شیخ انصارى از فرزندش پرسید: مى خواهى در آینده چكاره بشوى ؟ پسر گفت مى خواهم مثل شما شوم . پدر گفت : پس بدان هیچ نمى شوى . من مى خواستم امام صادق (علیه السلام) بشوم ، این شدم . تو كه مى خواهى مثل من بشوى هیچ نمى شوى .قد خم و موى سفید اشك دمادم یحى تو بدین هیئت اگر عشقبازى چه شودماشین بدون سوختروزى آیت الله نجابت شیرازى سوار یك مینى بوس مى شود كه به اصفهان بروند در بین راه مینى بوس سوخت تمام مى كند و مى ماند تمام مسافرین زبان به سرزنش راننده باز مى كنند و ناراحت از این واقعه در بین راه منتظر حل مشكل میمانند مرحوم نجابت به مسافرین مى گویند:ناراحت نباشید الان مى گویم برود مسافرین همه مى خندند و مسخره مى كنند كه چگونه ماشین بدون سوخت حركت مى كند؟ ایشان مى فرمایند:بنشینید تا حركت كند و سپس به ماشین مى فرماید: برو.ماشین بدون سوخت تا اصفهان حركت مى كند و به طورى كه همه از این كار مرحوم آیت الله نجابت شیرازى (قدس سره) هیجان زده مى شوند.دعاى ضعیفان امیدوار زبازوى مردى به آید بكارهر آن كاستعانت به درویش برد اگر بر فریدون زند از پیش برداحترام ساداتآقاى بهلول مى فرمودند:؟ وقتى ما در مشهد منزل یكى از آشنایان كه سید بود رفتیم اتفاقا شبى بارانى بود و بانوى خانه هم فارق شده بود و چند تا بچه آورده بود، شوهرش هم در منزل نبود متوجه شدم حالش مساعد نیست به او گفتم شما بخوابید من از بچه ها نگه دارى مى كنم .او كه خوابید نصف شب دیدم بچه ها خیلى گریه مى كنند پس از وارسى متوجه شدم كه خودشان را كثیف كرده اند آمدم داخل حیات منزل كه كهنه ها را بیاورم اما متاءسفانه باران آمده بود و تمام آنها را خیس كرده بود به داخل اتاق برگشتم و عباى خود را چهار تكه كردم و به وسیله آن بچه ها را تمیز كردم و آنها را قنداق كردم اذان صبح كه به طرف حرم حضرت رضا (علیه السلام ) حركت كردم در بین راه چند سگ به من حمله كردند به فكر چاره بودم كه سیدى جلو آمد و سگها را رد كرد و به من گفت : كسى كه تا صبح از بچه هاى ما مراقبت كرده ما قادر نیستیم چهار تا سگ را از او دفع كنیم ؟ بعد هم غیب شد.چراغى را كه ایزد بر فروزد هر آنكس پف كند ریشش بسوزدرسیدن به مقصدروزى مرحوم شیخ شوشترى نشسته بودند، الاغى آمد بارش را خالى كردند و به شیخ نگاه كرد و گوشهایش را تكان داد، شیخ ابتدا گریه شدیدى كردند و سپس فرمودند: گویا این الاغ با زبان حال به من گفت : من بارم را به مقصد رساندم آیا تو هم بارت را به مقصد رسانده اى ؟!روضه خوانى براى ائمه (علیه السلام)یكى از علما خواب دید كه روز قیامت است و هر كه مى خواهد به بهشت رود، باید در سف بایستد ولى یك درى است كه بعضى بدون صف و سریع از آن داخل مى شوند، هر چه خواست از آن در داخل شود نگذاشتند و جلوى او را گرفتند از شخصى پرسید اینها چه كسانى هستند كه بى صف داخل مى شوند؟ گفت :اینها براى ائمه اطهار روضه مى خواندند. گفت :نمى توانى براى ما كارى بكنى ما هم زود داخل شویم گفت : چرا چند نفر را جمع مى كنم تو هم یك روضه اى همین جا بخوان .اینكار را كردند و آن عالم نیز بدون صف داخل بهشت شد.دردا كه دوش طاعت سى سال خویش را دادم به مى فروش به یك جرعه برنداشتشفاى چشمآیت الله بروجردى (ره) چشم دردى گرفتند و براى درمان آن از گلى كه به بدن عزاداران امام حسین (علیه السلام) بود مقدارى برداشتند و به چشمشان مالیدند و تا سن 88 سالكى كه از دنیا رحلت نمودند حتى محتاج به عینك هم نشدند.كلید گنج اقالیم در خزاین اوست كسى به قوت بازوى خویش نگشاده است