atrehentezar

  • خانه 
  • آمرزش بعدازقربانی 
  • تماس  
  • ورود 

ثواب افطار

05 فروردین 1403 توسط سودابه اسماعيلي

​ ثواب افطار دادن به مؤمنین در ماه مبارک رمضان 
✿ حضرت رضا علیه السلام از پدران گرامی خود از امیرالمؤمنین علیهم السلام نقل می کند که رسول خدا در خطبه ای چنین فرمود: اى مردم!
☜هر كس از شما در اين ماه روزه دار مؤمنى را افطار دهد در پيشگاه خداوند پاداش آزاد كردن بنده ای براى او خواهد بود و موجب آمرزش گناهان گذشته‏ اش مى‏ شود عرض شد:
اى رسول خدا!

همه ما بر اين كار توانا نيستيم!

فرمود: از آتش جهنّم خود را نگاه  داريد، هر چند با افطار دادن نيم خرمايى. از آتش جهنّم خود را نگاه داريد، هر چند با افطار دادن يك جرعه آب باشد.

 بحارالأنوار ، جلد۹۶،صفحه۳۹۵

 نظر دهید »

جوشش چشمه درکبیرکوه استان ایلام

05 فروردین 1403 توسط سودابه اسماعيلي

جوشش چشمه از دل سنگ ، عیدی زیبای نوروزی خدا پس از بارانی زیبا در آخرین روز از سال۱۴۰۲

سلام یوسف زهراسلام الله 

بی درنگ بعد از مشاهده این صحنه اولین نامی که درذهنم تصویر شد، وجودنازنین شما در زمان ظهور بود و تمام مدت دراندیشه ام این است که الان برترین خورشید عالمتاب ما هنوز پشت ابر است و این گونه منابع زمین از برکت وجودش جوشیدن گرفته 

حال اگر رخ نمایان کند و ظهور بفرماید زمین چگونه اعجازش را به بندگان خدا می نمایاند……

ماه من! چه ها شود اگر بیایی و رخ عیان کنی……

الهی العجل…..الهی الفرج….
استان اسلام ،کبیرکوه

 نظر دهید »

سلام امام زیبایی ها!!

09 شهریور 1402 توسط سودابه اسماعيلي

ای امام زیبایی ها! سلام

پائیز هم آمده، می بینی؟ گویی او هم منتظر است. ابرهایش را بنگر،
برای دوری از تو اشک می ریزند. برگ ریزان برای توست؛ او هر سال به امید آمدنت زمین را فرش می کند. چشم برگ ها به آسمان خیره مانده، بلکه منت نهی و بر سرشان قدم گذاری. درخت هم عریان می شود تا وقتی تو می رسی، لباس نو بر تن کند و سبز بپوشد.
ولی آقای من؛ بین پائیز و بهار، تنها یک زمستان فاصله است. اما بین من و تو جاده ای بی انتها به نام انتظار. من مسافر این جاده ام. جمعه منزلگه من است و اشک، تنها دارایی ام. هر کجا تو باشی، مسیر زندگی من از همان می گذرد.
مولای من؛ می ترسم از خزان. نکند تو نیایی و قلب من در این جمود یخ زده منجمد شود! و در این راه، پیش از آنکه به تو برسم، چشمانم به راه سپیدت خیره بماند و تو را ندیده بمیرم!

اللهم عجل لولیک الفرج

 نظر دهید »

درمحضرعلماء

09 شهریور 1402 توسط سودابه اسماعيلي

شیخ رجبعلے خیاط میفرمود:
در نیمه شبے سرد زمستانے در حالے که برف شدید میبارید و تمام کوچه و خیابان ها را سفید پوش کرده بود ؛ از ابتداے کوچه دیدم که در انتهاے کوچه کسے سر به دیوار گذاشته و روے سرش برف نشسته است! 
باخود گفتم شاید معتادی دوره گرد است که سنگ کوب کرده! جلو رفتم دیدم او یک جوان است! او را تکانے دادم! بلافاصله نگاهم کرد و گفت چه میکنے ! گفتم : جوان مثه اینکه متوجه نیستے ! برف، برف ! روے سرت برف نشسته! ظاهرا مدت هاست که اینجایی خداے ناکرده مے میرے!!!
جوان که گویے سخنان مرا نشنیده بود! با سرش اشاره اے به روبرو کرد! دیدم او زل زده به پنجره خانه اے! فهمیدم ” عاشـق ” شده! نشستم و با تمام وجود گریستم !!! جوان تعجب کرد !
 کنارم نشست ! گفت تو را چه شده اے پیرمرد! آیا تو هم عاشـــــق شدے؟! گفتم قبل از اینکه تو را ببینم فکر میکردم عاشقم! ” عاشق مهدی فاطـمه “
ولی اکنون که تو را دیدم چگونه براے رسیدن به عشقت از خود بے خود شدے؛فهمیدم من عاشق نیستم و ادعایے بیش نبوده ! مگر عاشق میتواند لحظه ای به یاد معشوقش نباشد!!!

 نظر دهید »

کاش منم بشم زائزکربلا،همسفرآقا

09 شهریور 1402 توسط سودابه اسماعيلي

،

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 263
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

atrehentezar

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • شرح دعا
  • شرح دعا
  • شرح دعا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس