atrehentezar

  • خانه 
  • آمرزش بعدازقربانی 
  • تماس  
  • ورود 

دعای ندبه !!!

21 اردیبهشت 1399 توسط سودابه اسماعيلي

​              دعای ندبه 

 یكی از تكالیف و آداب شیعیان در عصر غیبت، ناله كردن و ندبه نمودن و تأسّف خوردن به غیبت آن حضرت است، و از جمله دعاهای ارزنده ای كه در این باره نقل شده، دعای مبارك «ندبه» است.
این دعا مشتمل بر عقائد حقّه و تأسف بر غیبت امام قائم (عج) است كه به سند معتبر از امام صادق علیه السلام نقل گردیده و به خواندن آن در چهار عید: جمعه، فطر، قربان و غدیر توصیّه شده است.🌺
دعای ندبه به حق، یكی از دعاهای جالب و پرمعنی است، از نظر فصاحت بسیار فصیح و روان و از نظر محتوا، علمی، عقیدتی، انقلابی و سیاسی و در عین حال بسیار پر احساس و عاطفی است و اگر درست به مفهوم آن توجّه شود می تواند منبع الهام بخش برای مبارزات اجتماعی بر ضدّ ظلم بوده باشد.🌼
شایسته است این دعا را شیعیان به طور دسته جمعی در هر روز جمعه با كمال تضرّع و زاری و ناله و سوگواری و با نهایت حزن و اندوه بخوانند و اشك بریزند و بر غیبت آن یوسف زهرا(س) توجه نمایند. 

منبع:(«آخرین امید»، ص 402 و 405)
 «علاّمه مجلسی»، این دعا را در «بحارالانوار» نقل كرده است. «بحارالانوار»، ج 102؛ ص 104)

 نظر دهید »

مسجدجمکران راچگونه ساختند

21 اردیبهشت 1399 توسط سودابه اسماعيلي

​
🌹چگونگی ساخت مسجد جمکران🌹
حسن بن مثله می‌گوید: «در دل خود گفتم كه تو این جا را یك زمین عادی خیال می‌كنی، اینجا مسجد حضرت صاحب الزمان ـ علیه السّلام ـ است.»
پس آن حضرت به من اشاره كردند كه برو!

چون مقداری راه پیمودم، بار دیگر مرا صدا كردند و فرمودند: «در گلّه جعفر كاشانی ـ چوپان ـ بُزی است، باید آن بز را بخری. اگر مردم پولش را دادند، با پول آنان خریداری كن، و گرنه پولش را خودت پرداخت كن، فردا شب آن بز را بیاور و در این موضع ذبح كن؛ آن گاه روز چهارشنبه هجدهم ماه مبارك رمضان، گوشت آن بز را بر بیماران و كسانی كه مرض صعب العلاج دارند، انفاق كن كه حق تعالی همه را شفا دهد.

آن بز، ابلق است، موهای بسیار دارد، هفت نشان سفید و سیاه، هر یك به اندازه یك درهم، در دو طرف آن است كه سه نشان در یك طرف و چهار نشان در طرف دیگر آن است.»
آنگاه به راه افتادم؛ یك بار دیگر مرا فرا خواند و فرمود: «هفت روز یا هفتاد روز در این محل اقامت كن.»
حسن بن مثله می‌گوید: «من، به خانه رفتم و همه شب را در اندیشه بودم تا صبح طلوع كرد. نماز صبح خواندم و به نزد علی منذر رفتم و آن داستان را با او در میان نهادم.

همراه علی منذر، به جایگاه دیشب رفتیم.

پس او گفت: «به خدا سوگند كه نشان و علامتی كه امام ـ علیه السّلام ـ فرموده بود، این جا نهاده است و آن، این كه حدود مسجد، با میخ‌ها و زنجیرها مشخّص شده است.»
🌸آنگاه به نزد سیّد ابوالحسن الرّضا رفتیم. چون به سرای وی رسیدیم، غلامان و خادمان ایشان گفتند:

«شما از جمكران هستید؟» 

گفتیم: «آری». 

پس گفتند: «از اوّل بامداد، سیّد ابوالحسن در انتظار شما است.»
پس وارد شدم و سلام گفتم؛ جواب نیكو داد و بسیار احترام كرد و مرا در جای نیكو نشانید. 

پیش از آن كه من سخن بگویم، او سخن آغاز كرد و گفت: «ای حسن بن مثله! من خوابیده بودم، شخصی در عالم رؤیا به من گفت:

«شخصی به نام حسن بن مثله، بامدادان،  از جمكران پیش تو خواهد آمد. آن چه بگوید، اعتماد كن و گفتارش را تصدیق كن كه سخن او، سخن ما است. هرگز، سخن او را ردّ نكن.»

از خواب بیدار شدم و تا این ساعت در انتظار تو بودم.
🌺 حسن بن مثله، داستان را مشروحاً برای او نقل كرد. سیّد ابوالحسن، دستور داد بر اسبها زین نهادند و سوار شدند و به سوی دِه (جمكران) رهسپار گردیدند.
چون به نزدیك دِه رسیدند، جعفر شبان را دیدند كه گله‌اش را در كنار راه به چرا آورده بود.

حسن بن مثله، به میان گلّه رفت، آن بز كه از پشت سرِ گلّه می‌آمد، به سویش دوید. 

حسن بن مثله، آن بز را گرفت و خواست پولش را پرداخت كند كه جعفر گفت: «به خدا سوگند! تا به امروز، من این بز را ندیده بودم و هرگز در گلّه‌ی من نبود، جز امروز كه در میان گلّه آن را دیدم و هر چند خواستم كه آن را بگیرم، میسر نشد.»

پس آن بز را به جایگاه آوردند و در آن جا سر بریدند.
سیّد ابوالحسن الرّضا به آن محلّ معهود آمد و حسن بن مسلم را احضار كرد و منافع زمین را از او گرفت.

آنگاه وجوه رهق را نیز از اهالی آن جا گرفتند و به ساختمان مسجد پرداخت و سقف مسجد را با چوب پوشانیدند.
سیّد ابوالحسن الرّضا، زنجیرها و میخ‌ها را به قم آورد و در خانه خود نگهداری كرد.

هر بیمار صعب العلاجی كه خود را به این زنجیرها می‌مالید، در حال، شفا می‌یافت.
ابوالحسن محمّد بن حیدر گفت: «به طور مستفیض شنیدم، پس از آن كه سیّد ابوالحسن الرّضا وفات كرد و در محلّه موسویان (خیابان آذر فعلی) مدفون شد، یكی از فرزندانش بیمار گردید. داخل اطاق شده سرِ صندوق را برداشت زنجیرها و میخ‌ها را نیافت.»
❤️🌹🌹🌹🌹🌹🌹❤️

 نظر دهید »

حکایت خوبان 

21 اردیبهشت 1399 توسط سودابه اسماعيلي

سؤالات علامه‌حلی از امام عصر(ع)
🌺 «علامه حلی» شب جمعه‌‏ای به زیارت سیدالشهداء(ع) می‏‌رفت؛ تنها بود و بر الاغی سوار شده و تازیانه‌‏ای در دست داشت.
🔺در بین راه، شخص عربی پیاده به همراه علامه راه افتاده و با هم به صحبت مشغول شدند.

چون مقداری راه رفتند، علامه متوجه شد که این شخص مرد فاضلی است. پس برخی مسائل علمی مطرح کرد و بیشتر متوجه ‏شد که همسفرش مردی متبحر و صاحب علم و فضیلت است. 
👈 علامه مشکلاتی که برایش در علوم پیش آمده بود را یک به یک از آن شخص سؤال می‏‌کرد و آن شخص نیز همه آنها را جواب می‌‏فرمود تا این که به مسأله‌‏ای رسیدند که آن شخص فتوایی داد و علامه آن فتوا را رد کرد و گفت:

«حدیثی برای فتوای شما نداریم». 
🌹 آن مرد پاسخ داد:

«حدیثی در این باب، شیخ طبرسی در تهذیب ذکر کرده است. شما از اول کتاب تهذیب فلان قدر ورق بزنید در فلان صفحه در سطر چندم این حدیث را مشاهده خواهید نمود».
⁉️علامه تعجب کرد که این شخص چه کسی است که این همه علم دارد؟ 
🔸آنگاه علامه از آن شخص پرسید:

«آیا در زمان غیبت کبری، می‏‌توان امام زمان(عج) را زیارت کرد یا نه؟». در این هنگام تازیانه از دست علامه افتاد.
🌸 پس، آن شخص بزرگوار خم شد و تازیانه را از روی زمین برداشت و در دست علامه گذاشت و به علامه فرمود: «چگونه صاحب‏ الزمان را نمی‌‏توان دید در حالی که دست او در میان دست توست؟!».
🔸پس، علامه بی‏ اختیار خود را از روی الاغ به زیر انداخت که پای آن حضرت را ببوسد و غش نمود.

چون به هوش آمد، کسی را ندید؛ به خانه برگشت و به کتاب تهذیب مراجعه کرد و آن حدیث را در همان صفحه و سطری که حضرت نشان داده بود، ملاحظه نمود.
📚 منبع:
داستان‏هایی از زندگی علماء،

تألیف محمدتقی صرفی،

دفتر نشر برگزیده قم.

(با تصرف و ویرایش)

❤️🌹🌹🌹🌹🌹🌹❤️

 نظر دهید »

بزم عشق

21 اردیبهشت 1399 توسط سودابه اسماعيلي

​
        🌷راه شیعه بودن🌷
❤️ مردی از امام حسن(ع) پرسید،

آیا من از شیعیان شما هستم؟
🌺 حضرت در جواب فرمود:

ای بنده خدا!

اگر مطیع اوامر و نواهی ما باشی،

راست می‌گویی.

ولی اگر چنین نباشی، پس با ادعای منزلت والایی که تو اهل آن نیستی بر گناهانت می‌افزایی.
♦️ مگو من از شیعیان شما هستم؛ بلکه بگو، من از دوستداران شما و دشمن دشمنان شما هستم.
🔹 در این صورت تو آدم خوبی هستی

و به خوبی گرایش داری. 
📚 منبع:

ترجمه میزان الحکمه  ج 6 ص 2928
*محلی برای رفاقت با امام زمان(عج)*

 نظر دهید »

بر جسته سازی خوبی

21 اردیبهشت 1399 توسط سودابه اسماعيلي

​🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷

🔸متأسفانه جامعه ما، در سطوح عمومی، نخبگانی، سياسی، مديريتی و رسانه‌ای، تمايل شديدی به برجسته‌سازی بدی‌ها و ناهنجاری‌های اجتماعي و سياسی و مديريتی پيدا کرده است. 

 🔸بسياری از رسانه‌های (صوتی، تصويری و نوشتاری) کشور ما تمايل به ذکر نابسامانی ها دارند، به برجسته‌سازی فرصت‌طلبی‌های عد‌ه‌ای معدود مي‌پردازند.

 🔸به عنوان مثال، زيرميزی گرفتن تعدادی معدود از پزشکان را (هر چند کاری بسيار شنيع است) در سطحی وسيع اطلاع‌رسانی مي‌کنند، اما هجرت‌های جهادی بعضا چند ماهه صدها و بلکه هزاران پزشک را مورد توجه قرار نمي‌دهند. يا خطای يک معلم در برخورد با دانش‌آموزی را در سطحی گسترده منعکس می‌کنند، اما فداکاری‌ها و ايثارهای هزاران نفر از معلمان، جايگاه مناسبی در رسانه‌ها پيدا نمی‌کند!

🔸اين در حالی است که

🔹اولاً، يکی از مهم‌ترين راه‌های مبارزه با بديیها، «برجسته‌سازی خوبی»‌ها و انعکاس فداکاری‌ها، انصاف‌ها و امانت‌داری‌هاست. 

🔹و ثانياً، خوبی ها و فضيلت‌ها در لايه‌های مختلف اجتماعی و مديريتی کشور ما، برخلاف بسياری از کشورهای به ظاهر متمدن، به مراتب بيشتر از بدی‌ها و زشتی‌هاست.
استاد احمدحسین شریفی

🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 121
  • 122
  • 123
  • ...
  • 124
  • ...
  • 125
  • 126
  • 127
  • ...
  • 128
  • ...
  • 129
  • 130
  • 131
  • ...
  • 263
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

atrehentezar

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • شرح دعا
  • شرح دعا
  • شرح دعا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس